احمد راسخی لنگرودیگذشتههایی نه چندان دور
نامهنگاری یک سنت بود. آن زمان که هنوز انواع این امکانات نوظهورِ ارتباطی نبود، وقتی از هم دور میشدیم اولین و بیشترین چیزی که ما را به هم متصل میکرد و از اوضاع و احوال یکدیگر باخبرمان میساخت سنت نامهنویسی بودگذشتههایی نه چندان دور نامهنگاری یک سنت بود. آن زمان که هنوز انواع این امکانات نوظهورِ ارتباطی نبود، وقتی از هم دور میشدیم اولین و بیشترین چیزی که ما را به هم متصل میکرد و از اوضاع و احوال یکدیگر باخبرمان میساخت سنت نامهنویسی بود. چرخه ارتباطات در
زندگی با همین نامهها میچرخید. نوشتن تصویری بود از برشی از یک زندگی که در صحن نامه نقش میبست. نامه-هایی کوتاه و بلند و گاه چند صفحهای که آدمی را به یاد انشاءهای دوران تحصیل میانداخت؛ آمیخته به احترام و ابراز محبت و دوستی و غلیان احساسات پاک درونی؛ حاوی دقیقترین حالات روحی. نامه نوشتن برای ما مثل تمرین ذن بود؛ با تمرکز کردن روی احوالات شخصی و اخبار دور و اطرافمان، روی صفحه تمرکز میکردیم و خلاصهای از هر آنچه که لازم بود بر قلم میآوردیم. در نامهها مثل امروزه نه از این تصاویر مفهومی و خطوط تصویری فضای مجازی خبری بود و نه از این صورتکها و نمادهای زردرنگ؛ همهاش کلمه بود و عبارت که پیامرسانی میکرد. گاه نوشتن یک نامه فکر ما را روزها درگیر خودش میکرد. بالاخره باید مینوشتیم، گریزی از نوشتن نبود؛ اما چه باید بنویسیم؟ پرسشی بود که گهگاه با آن مواجه میشدیم.گفتنی اینکه، در زمانهایی که غربت سراسر وجودمان را فرامیگرفت بیشتر از هر زمان دیگر دستمان به نوشتن نامه میرفت، و این یعنی گذشته از مخاطب، با خویشتن ارتباط برقرار میکردیم؛ ارتباطی ابتدا درونی، آنگاه بیرونی. گویی نامه برا راسخي لنگرودي...
ما را در سایت راسخي لنگرودي دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rasekhi1337o بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 20:48